۱۳۸۹ شهریور ۱۹, جمعه

عید فطر و هندوستان


ماجراهای من و داداشم
الان که دارم این مطلب رو می نویسم داریم کلی به بلایی که سرمون اومده می خندیم .
ماجرا از اینجا شروع میشه که دیشب یه اس ام اس از طرف بچه های کنسولگری ایران در حیدرآباد برای ما ارسال که فردا یعنی امروز در حیدرآباد و کل هندوستان عید، سعید، مفید، مقدس، والامقام فطر هست خلاصه من با این دوستم که با هم هم خونه هستیم جناب آقای ابوذر خان تصمیم گرفتیم بریم کنسولگری و باقی افکار بماند.......
بعد از کنسولگری هم یه سر بریم مک دونالد و دلی از عذا در بیاریم . خلاصه تا اینجای ما جرارو داشته باشید اینم بلایی که امروز سر ما اومد.
صبح جای شما خالی از خواب بیدار شدیم و بعد از کلی مرتب و منظم کردن رفتیم سر یخچال و یه موز خوردیم تا برسیم کنسولگری از گرسنه گی نمیریم. بعد پریدیم سرکوچه یه ریکشا (سه چرخه موتوری که در هند مصرف تاکسی را دارد) دربست گرفتیم کنسولگری کلی هم با یارو دعوا کردیم که بایا(به زبان هندی یعنی داداش) عجله کن دیرمون شده نمی رسیم به کارمون.
چشمتون روزه بد نبینه رسیدیم دم کنسولی دیدیم هیچکس نیست رفتیم جلو در پلیس دیپلماتیک گفت ساعت 9:30 می یان سرکار گفتم چی؟
بعد از چند دقیقه انتظار یه بنده خدای دیگه از بچه های دانشگاه عثمانی اومد دیدیم اونم داره آدامس میخوره بهش گفتیم نکنه عید نباشه گفت آره مثل اینکه عید نیست اونم همون اشتباه ما رو انجام داده بود .
ما دوتا هم عصبانی حالا هرچی زنگ می زنیم به اون بابایی که به ما اس ام اس داده که قضیه از چه قراره اونم تلفنش رو جواب نمیده ما هم کلی شاکی بلند شدیم اومدیدم خونه واسه خالی نبودن عریضه رفتیم اطراف خونمون یه چند تا عکس گرفتیم .
خدا هیچکی رو این مدلی ............ نکنه.
دریاچه پشت خونه

نمای خونم

دریاچه ی پشت خونه

گانش
عکس فوق مربوط هست به گانش یکی از خدایان هندوستان که فردا هم فستیوال گانش هست و براتون هم عکس و هم مطالب جدید از این خدا که شبح به فیل هست تهیه می کنم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر