۱۳۹۰ فروردین ۱, دوشنبه

جشن سال نو در دانشگاه عثمانی

با تقدیم بهترین شادباش ها به مناسبت سال 1390 به تمامی شما عزیزان
امشب توی دانشگاه عثمانی بچه ها مراسم سال نو گرفته بودن و طبق معمول که هرجا مراسم باشه من هم اونجا سرو کلم پیدا میشه رفتیم با بچه ها البته با یک یاعت تاخیر رسدیم و جای شما خالی مراسم بدی هم نبود و خیلی خوش گذشت این هم عکس هایی از مراسم امشب .
اجرای مراسم موسیقی

بچه های خوش تیپ گروه برق و عمران دانشگاه JNTU

اجرای موسیقی

نمایی نزدیک از ابوذر بسیار عزیز

ابوذر برای همه دوستداشتنی هستش اینم مدارکش که موجود هست

اجرای مسابقه خوانندگی

اجرای مسابقه خوانندگی

اجرای موسیقی بسیار زیبا از امین عزیز

سفره هفت سین و دستان

مهمترین قسمت ماجرا و شام

عکس پادگاری به سبک هندی ها

دوستان دیروز، امروز و فردا

این هم از فالی که هادی عزیز گرفت
مراسم بسیار خوبی بود و جا داره همین جا از برگزار کنندگان این مراسم تشکر کنم البته توی این مراسم من زیاد عکس نگرفتم بیشتر فیلم گرفتم که تا ساعاتی دیگر فیلم ها رو آماده می کنم و روی وبلاگ قرار می دهم امیدوارم از عکس ها خوشتون اومده باشه .
دوستانه عزیزی که توی این مراسم بودن وو عکسی رو علاقه مند هستند که با کیفیت بالا داشته باشند می تونند برام ایمیل بفرستن تا عمس مورد نظرشون رو براشون ارسال کنم 

سال نو مبارک

فرا رسیدن نوروز باستانی، یادآور شکوه ایران و یگانه یادگار جمشید جم بر همه ایرانیان پاک پندار، راست گفتار و نیک کردار مبارک باد




عکس ها برگرفته از اینترنت می باشد

۱۳۸۹ اسفند ۲۹, یکشنبه

جشن رنگ ها در هندوستان

امروز یعنی آخرین روز از اسفند 29 اسفند ماه و 20 مارچ توی هند جشن رنگ ها برگزار می شه دیروز و مخصوصا امروز این جشن حال و هوای خاصی به شهر حیدرآباد داده بود آدم هایی رو میدید که رنگی شده بودن و یا داشتن رنگ به سر و صورت دوستان خود می پاشیدن امروز من هم دیگه نتوستم تحمل کنم دوربینم رو برداشتم و به اتفاق دوست قدیمم و یکی از دوستان جدید که امروز با ایشون آشنا شدیم راهی این مراسم شدیم تا با این مراسم آشنا بشیم و چند تایی هم عکس بگیریم هندی ها به این مراسم می گن Holi که به سمت همدیگه رنگ می پاشن
این هم توضیحاتی درباره این جشن که توی اینترنت پیدا کردمش:
جشنواره Holi در هند یکی از معدود جشنواره هایی است که هر ساله در هندوستان و کشورهای دیگر توسط جمعیت های هندو برگزار می شود. جشنواره Holi در آئین سنتی هندوها به عنوان "جشنواره رنگ" و جشن لرد کریشنا و مخلوقات خدا شناخته شده است. این جشنواره ی رنگارنگ، تحت اللفظی به معنای "سوزاندن"، بوده است و بعنوان استقبال از بهار و جشن پیروزی خوبی بر بدی است که در این جشن تمام لایه های اجتماعی شرکت می کنند و به رقص و پایکوبی می پردازند. بدینصورت که با زنده نگاه داشتن این آیین همه اختلافات گذشته و نارضایتی ها را فراموش می کنند و محیطی را برای آشتی با همنوعان بوجود می آورند. در این جشن عجیب مردم به شوخی پودرهای رنگی و آب بر روی یکدیگر می پاشند

 این هم از عکس هایی که گرفتم :














این نکته رو هم بگم که این رنگ ها به راحتی هم پاک نمی شد و کلی شستیم تا پاک شد
 دانلود سری کامل عکس ها

۱۳۸۹ اسفند ۲۸, شنبه

هندونه

حتما شنیدید که توی بعضی کشور ها هندونه رو قاچی می فروشن ولی اینجا توی هند علاوه بر این که هندونه رو قاچی می فروشن براتون هندونه رو به اشکال مختلف در می یارن و قشنگ پوست می کنن و می فروشن این هم عکس از یکی از این موارد.

هندونه روی یخ
اینجا هندونه رو قطعه قطه می کنن و روی یخ می زارن تا خنک بشه جاتون خالی انقدر خوشمزه است .
این عکس زیری هم عکس هست از هندونه ای که آقا مجید خریده بود.
آقا مجید با هندونه ای که خریده بود

۱۳۸۹ اسفند ۲۵, چهارشنبه

چهارشنبه سوری

دیروز به یه روایتی و امروز هم به یه روایتی اینجا چهار شنبه سوری بود . دیروز بچه های دانشگاه ما یعنی JNTU مراسم گرفتم که نتونستم برم چون امروز امتحان داشتم و امشب هم بچه های دانشگاه عثمانی مراسم داشتن که باز هم نتونستم برم چون بازم فردا امتحان دارم و دیگه از این همه امتحان پشت سر هم مسخره خسته شدم .
خداکنه این ترم زودتر تموم بشه و همه درسها پاس بشه واقعا ترم سخت و بدی بود. 
چهارشنبه سوریتون مبارک

۱۳۸۹ اسفند ۲۱, شنبه

این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست


خبرآنلاین: در نهایت تاسف ، با خبر شدیم که استاد بزرگ زبان و ادبیات فارسی دکتر خسرو فرشیدورد ، ده روز قبل در تنهایی و بیماری در "سرای سالمندان نیکان" در تهران به دیار باقی شتافته اند .متاسفانه تا زمان نگارش این نوشته، هیچ خبری در مورد درگذشت این استاد ارزشمند و از مفاخر فرهنگی این دیار منتشر نشده است.
دکتر فرشیدورد از استادان پیشکسوت دانشکده زبان و ادبیات فارسی و دارای شهرت جهانی و دیدگاههای ویژه در عرصه دستور زبان بود..مقالات و کتابهای فراوان و بسیار ارجمندی در حوزه دستور زبان فارسی و زبان شناسی و نقد ادبی و تحقیقات ادبی از آن استاد درگذشته برجای مانده است.
فرشیدورد چند سال قبل از دانشگاه تهران بازنشسته شد. وی مدتی را با بستگانش زندگی کرد و چندی پیش به سرای سالمندان نیکان منتقل شد که در آنجا دار فانی را وداع گفت. دکتر فرشیدورد به زبان و شعر فارسی عشق و غیرت فراوان داشت. این شعر که از مشهورترین سروده های استاد نیز هست به خوبی عشق او به ایران و فرهنگ این سرزمین را نشان می دهد:






این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست

آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیست

در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست

در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست

در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست

آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست

آوارگی وخانه به دوشی چه بلایی ست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست

من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست

هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست

پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست

هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست

این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست

این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست







۱۳۸۹ اسفند ۲۰, جمعه

فصل امتحانات

چند مدتی هست که دوستان گلایه می کنند که چرا عکس روی وبلاگ نمی زاری و یا مطلبی Up نمی کنی باید عرض کنم که به مدت 1 ماه یعنی تا تاریخ 9 April امتحان دارم به محضی که امتحاناتم تموم بشه دوباره شروع می کنم به مطلب گذاشت روی وبلاگ فعلا برام دعا کنید تا این امتحانات رو بدون هیچ دردسری پاس کنم تموم بشه
موفق و پیروز باشید
دوست دار شما
حمید رضا


۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

گردش علمی

امروز قرار بود برای یه Workshop بریم به شرکت Infosys صبح بلند شدیم به اتفاق آقا مجید آماده شدیم و به سمت Hitech City حرکت کردیم بعد از 40 دقیقه رسیدیم دیدیم به غیر از دانشگاه ما خیلی از دانشگاه ها دعوت شده بودند باید منتظر می شدیم تا بچه های دانشگاه ما هم برسن بعد از 1 ساعت طبق معمول بد قولی و تاخیر همیشگی هندی ها رسیدن بعد رفتیم داخل Campes شرکت InfoSys تقریبا یه 15 دقیقه ی پیاده روی کردیم و به سالن مربوطه رسیدیم واقعا شرکت بزرگی بود و بسیار زیبا با همه هند و مخصوصا حیدرآباد تفاوت داشت و اصلا نمی شد باور کرد که اینجا هم توی این حیدرآباد درب داقون هستش بعد از تقریبا دو ساعتی که برامون درباره شرکت صحبت کردند و جلسه پرسش و پاسخ رفتیم برای نهار بعد هم Campes شرکت رو بهمون نشون دادند که این عکسس ها رو آماده کردم برای شما دوستان .
خلاصه این مدلی بود که Workshop ما به گردش علمی تبدیل شد
احمد و عبدل الرحمان



یکی از ساختمانهای شرکت Infosys

عبدل الرحمان، احمد، مجید

یکی از رستورانها و سالن های ورزشی

این هم از همکلاسی ها هندی بنده
عکس بچه ها کلاس با مسئولین Infosys برای گروه ما

این هم از آقا مجید مشغول تفکر و قدم زدن

این هم از استخر شرکت


عکس آخر
و این چنین بود داستان گردش علمی ما 

۱۳۸۹ اسفند ۱۳, جمعه

داستان یک شعر


این روزها که آخر ترم هستش و داریم برای امتحان های پایانی آماده می شیم خیلی کارها بهم ریخته هستش و به هیچ کدوم از کارهام نمی رسم ولی داشتم ایمیل هام رو چک می کردم که دیدم یکی از دوستان خوبم که مدتی هم هست ازش خبری ندارم دیدم این شعر رو برام ایمیل کرده متن خیلی قشنگی داره گفتم خوبه که این شعر زیبا رو برای شما دوستان عزیز اینجا قرار بدم تا شاید ...

این شعر بسیار خواندنی سروده آقای محبت و از کتاب چهارم دبستان

در کنار خطوط سیم پیام         خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران              آن دو را چون دو دوست میدیدند
یکی از روز های سرد پاییزی     زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاج ها به خود لرزید      خم شدو روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا            خوب درحال من تامل  کن
ریشه هایم زخاک بیرون است      چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی          مردم آزار از تو بیزارم
دور شو دست از سرم بردار        من کجا طاقت تورا دارم
بینوا راسپس تکانی داد              یار بی رحم و بی مروت او
سیمها پاره گشت و کاج افتاد        برزمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط دید آن روز              انتقال پیام ممکن نیست
گشت عازم گروه پی  جویی          تا ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم         راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگدل را نیز          با تبر تکه تکه بشکستند

این هم عکس از این شعر کتاب چهارم


--------------------
و حال نسخه جدید این شعر زیبا
دو کاج از همان شاعر دوکاج
در كنار خطوط سیم پیام           خارج از ده دو كاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران               آن دو را چون دو دوست می‌دیدند
روزی از روزهای پائیزی            زیر رگبار و تازیانه باد
یكی از كاج ها به خود لرزید       خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا          خوب در حال من تأمل كن
ریشه‌هایم ز خاك بیرون است     چند روزی مرا تحمل كن
كاج همسایه گفت با نرمی         دوستی را نمی برم از یاد
شاید این اتفاق هم روزی          ناگهان از برای من افتاد
مهربانی بگوش باد رسید           باد آرام شد، ملایم شد
کاج آسیب دیده ی ما هم         کم کمک پا گرفت و سالم شد
میوه ی کاج ها فرو می ریخت    دانه ها ریشه می زدند آسان
ابر باران رساند و چندی بعد       ده ما نام یافت کاجستان
این هم از تصویر جدید

۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

دوباره سلام

چند وقتی بود که از یه طرف درگیر جابه جایی بودم چون بازم خونم رو عوض کردم و رفتم یه محله دیگه و با یکی از همکلاسی ها هم همخونه شدم آقا مجید که از این بعد هم دربارش می خونید هم عکساش رو می بینید از طرفی هم امتحان داشتم و کلا همه کارام بهم ریخته بودش 
راستی یه خبر جدید هم شنیدم که کلا وبلاگم توی ایران ف.ی.ل.ت.ر شده قبلا فقط عکس های وبلاگ ف.ی.ل.ت.ر شده بود اما الان کلا همه وبلاگ این بلا سرش اومده حالا نمی دونم این بلا فقط سر وبلاگ من اومده یا هر وبلاگی که از سرویس های گوگل استفاده می کنه ؟؟؟؟!!!

همین الان بعد از چند روز تمام اطاقم رو مرتب کردم و یه چایی برای خودم درست کردم که با خیال راحت بخورم.
  
                        بفرمایید چایی لیمو با خرما