۱۳۹۰ شهریور ۹, چهارشنبه

عید فطر

سلام امروز عید فطر بود توی هند توی کنسولگری ایران هم توی حیدرآباد مراسم عید فطر و نماز عید برقرار بود برای همین هم به اتفاق آقا مجید رفتیم هم دوستان رو ببینیم و دیدار تازه کنیم و هم اینکه ببینیم اخبار جدید چه خبره که زیاد خبر خاصی نبود فقط یه نکته ای برام داشت که خیلی جالب بود بعد از گذشت یک سال امروز در هند یه غذا خوردم که در اصل و ماهیت هندیش باید تند باشه ولی جالب اینجا بود که نتها که تند نبود بلکه کاملا و بیش از حد هم شیرین بود نمی دونم چرا این هندی ها تو همه چی زیاده روی می کنند مثلا اونجا کنسولگری ایران هستش ولی غذا ها کاملا هندی
البته این نکته رو واسه خنده گفتم دست تمامی دوستان درد نکنه .
این هم یه سری عکس از این برنامه
این هم مراسم جمع آوری فطریه

این هم حلیم بسیار بســـــــــــــــــــــــیار شیرین

بازار حال احوال پرسی هم حسابی گرم بود

این هم دوتن از مهندسین امنیت اطلاعات

آقا مجید در حال خرید ماهی

ایشونم که معرف حضورتون هستن لرد گانش راستی فردا هم تولدش هست و اینجا هم تعطیلی هساتش

ابتدای Road No 12


این هم از ماه رمضون امسال پارسال بعد از عید با بچه ها رفتیم باغ وحش یادش به خیر امسال هم رفتیم خرید و الانم که دارم این مطلب رو می نویسم توی این فکرم که سال بعد چی میشه؟ سال بعد کجام البته فکر کنم سال بعد تا این موقع ها حیدرآباد باشم ولی باز نمی تونم قطعی بگم.

۱۳۹۰ شهریور ۸, سه‌شنبه

اخبار خوب و اخبار بد

سلام نمی دونم کار و قاعده زندگی اینطوری هستش هیچ وقت به اون چیزی که می خوای نمیرسی امروز بعد از کلی حرف و تقاضا از این استاد واقعا بی شعورمون نمره ها رو آورده بعد نمره ها رو نگاه می کنیم می بینیم به خارجی ها پشت سر هم به ترتیب شماره دانشجویی همنطوری از خودش نمره داده بعد می گیم این چه وضع نمره دادنه میگه اگه اعتراض دارید برید ساعت 4 بیاد حالا الان ساعت چند 1 میگیم اوکی مشکلی نیست صبر می کنیم تا ساعت 4 بعد میگه نه الان بهم زنگ زدن بیزی هستم باید برم میگیم خوب ما کی بیایم میگه برید دوشنبه بیاد میگیم دوشنبه هستید میگه نه سه شنبه بیاد که دانشگاه باشم خلاصه این شده داستان زندگی ما با این هندی ها بعد کلی درس خوندن آخرش یه نمره مزخرف بهمون میدن که جلوی آینه هم بزاریمش دوتا نمیشه

۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

یک روز بهاری در حیدرآباد


سلام 
مدتی هست که مطلب ننوشتم در واقع نه اینکه بخوام بنویسم و تنبلیم بیاد نه اصلا اینطوری نیست موضوع اینه که اصلا مطلبی ندارم که بنویسم فکر می کنم دیگه کم کم دارم دچار روزمرگی می شم توی این حیدرآباد یا باید یه مسافرتی برم یا اینکه هند رو عوض کنم البته هند رو که فعلا نمی تونم ترک کنم تقریبا یه 1 سال دیگه باید اینجا باشم تا درس ها تموم بشه این مطلب رو هم برای شما دوستان عزیز نوشتم که نگید از این 1ماه هیچ خبری نیست .

فکر کنم برای اینکه بتونم وبلاگ رو آپ نگه دارم باید یه مقدار خودم خبر سازی کنم :) نه اینکه دروغ پردازی ها نه این کاره بدی مثلا یه بلایی سر کسی بیارم بعد بیا اینجا به همراه عکس و مصاحبه براتون منعکس کنم هان ؟ نظر شما چیه؟
اما واسه اینکه یه چند تا عکس ایم مطلب داشته باشه یه سری عکس از یه بعد از ظهر بهاری براتون می زارم اینجا توی هند الان تقریبا هوا بهاری هستش: